۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه

به که باید پیوست؟ به چه تفكري باید دل بست؟


تجاوز، غارت، جنگ، سرکوب، شکنجه، زندان، اعدام، اسلام و آخوند زنجیری بهم تنیدهنسرین ایرانیگهگاهی به خود میگویم براستی به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست؟ به چه تفكري باید دل بست؟


به دیاری که پّر از دیوار است؟! به امینی که امانت خوار است؟
گریه ام میگیرد... وقتی به این می اندیشم که انسان بودن یعنی فکر کردن،یعنی تعقل داشتن...
زندگی یعنی تعقل داشتن،خود ساختن،یعنی ساختنِ یک خانواده،یعنی ساختنِ یک جامعه
تک تکِ ما مردم ایران،مخصوصا" زنهای ایرانی زخمهای بیشماری داریم! اما نباید در گوشه ای ساکن بمانیم! باید دست بکار شد و بطور جدی به مبارزه ادامه داد
سالهاست که برخلاف خواسته و حقِ انسانیِ زن بودنمان در فضایی نفس می کشیم که با روح و شئونات انسانی مان سازگاری ندارد و فضای اجتماعی و فرهنگیِ ما با جنایات و آدم کشیِ تجاوز جنگ و سرکوب نظام اسلامی در غالب مذهب و آخوند و ولایت، بوی تعفن و انزجار بخود گرفته و به هیچوجه نمیشود منکرِ این حقایقِ تلخ شد
هیچ کس قادر نیست فضایی در اطراف خود و خانواده و اجتماعی که در آن زندگی میکند ایجاد کند که با موازین انسانی و روحش سازگاری ندارد!
و این یعنی بازتاب شعور درونی و تششعاتِ ما به هستی.....که متاسفانه در مملکت خودمان بجز انعکاس معکوسِ که نتیجۀ سی و هفت سال کشتار و جنایات بر عليه مردم بیگناه این مرزو بوم بود و همچنان ادامه دارد نبوده است
دیالوگی از یک سریال ایرانی که حدود بیست سال گذشته تاکنون در گوشم زنگ میزند 
مرادبیک: داری چه غلطی میکنی؟
شعبون: وضو میگیرم، آخه غارتِ بدونِ وضو برکت نداره! دیالوگی تلخ از سریال روزی روزگاری که شاید خیلی از شماها بیاد داشته باشید
و همیشه برای من یک علامت سؤالِ بزرگ بجا مانده که واقعا" گرایش به مذهب ما را بکجا رسانده؟!
و حالا اخبار قاری مشهور قرآن سعید طوسی بار ديگر عنوان شده مبنی بر تجاوز جنسی و لواط با نوجوانان ! قاری محبوب رهبر
ایشان محکوم به تجاوز به نوزده نفر از شاگردان پسرش گفته که اگر مرا محکوم کنید صد نفر را با خودم پائین میکشم! و این صد نفر هم اگر در محاكمات خود بخواهند صد نَفَر ديگر را پائين بكشند فاجعه ابعاد مليوني در تجاوز و تعدي بحريم نوجوانان مذهبي بخود ميگيرد ، یعنی میلیونها نفر قاری و آخوندهای پدوفیل و بچه باز و تجاوز به هزاران کودک بیگناه از ناحیه جمهوری اسلامی و دولتیان. در خبر ها آمده بود که این سعید طوسی معلم قرآن مجتبی خامنه ای در ایام نو جوانی نیز بوده البته به عنوان نزدیک ترین قاری قرآن در بیت رهبر مسلمن هیچ کودکی از نظر او در بیت رهبری دور نمیتواند مانده باشد.
آيا از خود پرسيده ايد ريشه اين تجاوز به نوجوانان در كجاست ؟
اینهمه فجایع ریشه درمذهبی دارد که در آن قرآن به مردانِ مؤمن وعده داده شده بعد از همخوابگی با حوریان،نوبت به پسرانِ بی ریشِ کم سن و سال بنام غلمانها میرسد! و در نهایت این نگاهِ اسلام به انسانیت و به کودک است، اسلام در هیچ کجا حامی کودکان که نیست هیچ حتی در رساله خمینی میخوانید که برای ارضای شهوت مرد میتواند با بچه شیرخواره نیز همخابگی کند این است حقوق کودک در اسلام.
آیا از این جانورانِ اسلامی انتظار دیگری دارید؟ 
ننگ بر این تفکر قرآنی و این مذهب تجاوزگر اسلامی ، اینهمه از گند مذهب و اسلام خون و خنجر و تجاوز و شقاوت برايمان خواندند آيا هیچ کس جرأت فریاد کشیدن و گرایش به اندیشۀ سکولاریسم،دموکراسی و آزادیِ بیان و عقیده و تبلیغ اندیشه ها واحیای احزاب ضد استبدادی را در ایران نداشت؟ در ایران استبداد زده خیر نداشت. 
لازم به ذکر است که من بعنوان یک زن ایرانی دیگر نه به مقبرۀ سعدی میروم و نه به حافظیه و نه دیگر اشعار مولانا را میخوانم! چون محوریت همه اشعار و دیوان هایشان بر مدار مذهب و اسلام و غلمان و پدوفیلی شاهد بازی و امردبازی دور میزند 
نمونه ها پدوفيلي و پسر بازي شاهد بازی و امردبازی در باصطلاح أشعار و غزليات حافظ زيادند به اين نمونه توجه كنيد 
مــن سرگشـته هم از اهل سـلامت بـودم
دام راهـــم شـکـن طـره هنــدوی تو بود
بـگشــا بنــد قبــا تــا بگشـــایـد دل من
کــه گشـادی کـه مرا بود ز پهلوی تو بود
بــه وفــای تــو کــه بـر تربــت حــافظ بـگذر
کـز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود
حافظ شیرازی

بنظر شما محور این چند بیت هدفش چه بود؟!! خیلی خنده دار و تلخ است وقتي متوجه نقش پدوفیلی و شاهد بازانه اين چند بيت كه حافظ براي همخوابگي با دوست پسرش گفته بشويد ،:
بـگشــا بنــد قبــا تــا بگشـــایـد دل من
کــه گشـادی کـه مرا بود ز پهلوی تو بود

حافظ باز براي دوست پسرش مينويسد پيرهن چاك و غزلخوان و صراحي در دست نيمه شب دوش ببالين من آمد بنشست / سر فرا گوش من آورد و به آواز حزين / گفت اي عاشق ديرينه من خوابت هست ؟
توجه داشته باشيد كه حتي امروز در هيچكدام از كشورهاي اسلامي زني را آنهم شب نخواهيد ديد كه سينه چاك مست و غزلخوان و صراحي در دست بطرف خانه معشوق روان باشد / در جاي ديگري حافظ مينويسد / فردا اگر نه روضه رضوان بما دهند / غلمان ز روضه حور ز جنت بدر كشيم / يعني اينكه اگر فردا ما را راهي بهشت نكنند حوريأن و غلمان ها پسران خردسال طعمه مؤمنين را از بهشت براي خوش گذراني بيرون ميآوريم 
________________
و نیز وحشي بافقي در مورد دوست پسرش و شاهد و غلمانش چنين مينويسد: نرگس غمزده اش اينهمه بيمار نداشت / اين همه مشتري و گرمي بازار نداشت / يوسفي بود ولي هيچ خريدار نداشت / اول آنكس كه خريدار شدش من بودم .
به اين باصطلاح شعر سعدي در پسر بازي غلمان بازي و يا شاهد بازي توجه كنيد / خوش می‌رود این پسر که برخاست /سرویست چنین که می‌رود راست
‎ابروش کمان قتل عاشق/ گیسوش کمند عقل داناست
‎بالای چنین اگر در اسلام /گویند که هست زیر و بالاست
‎ای آتش خرمن عزیزان / بنشین که هزار فتنه برخاست
‎بی جرم بکش که بنده مملوک / بی شرع ببر که خانه یغماست
‎دردت بکشم که درد داروست/ خارت بخورم که خار خرماست
‎انگشت نمای خلق بودن / زشتست ولیک با تو زیباست 
خیلی مسجل و عینی این به اصطلاح شعرای شاهد باز و امرد باز در مورد اینهمه رذالت اسلامی عرفانی نغمه سرائی شاعرانه هم میکنند و جامعه عکس العمل نشان نمیدهد. دیروز در خبر ها شنیدم مسئول خانه کودک در ایران در حمایت از سعید طوسی قاری محبوب رهبر گفته بوده که این کودکان خود نیز به این امر گرایش داشتند. البته محرض است که قاری قرآن سعید طوسی تهدید کرده بود که اگر محاکمه اش کنند صد نفر را افشا کرده و با خود بزیر میکشد شاید مسئول خانه کودک نیز جزو این صد نفر است که به حمایت سعید طوسی برخاسته/ گند و ننگ و تجاوز در جمهوری اسلامی بیداد میکند و انتها ندارد.
شاعر دیگری فرخي سيستاني در مدح بچه اي كه با او همخوابگي ميكرده و آن پسر به سن بلوغ ميرسد و ريش در ميآورد چنين مينويسد :
آن سمن عارض من كرد بناگوش سياه / دو شب تيره بر آورد ز دو گوشه ماه / سالش از پانزده و شانزده نگذشته هنوز / چون توان ديد كه آن عارض چون سيم سياه .
قرنها فرهنگ و اصالت ایرانی و اصالت انسانیِ ما ایرانیان را زیر شکنجۀ مذهب اسلام و عرفان يوناني با شاخصه هاي پدوفيلي شاهد بازي و غلمان بازي بيان كرده اند / أمرد بازي شاهد بازي غلمان بازي به وفور در ميان صوفيان مانند ابن عربي / سهروردي / بهاالدين ولد / مولانا / شمس تبريزي / سعدي و حافظ رواج داشته است /مولانا در شاهد بازي ها و أمرد بازي هايش به شمس مينويسد / سجاده نشين باوقاري بودم / بازيچه دست كودكانم كردي .
اينها ادبیات دروغین و ضد بشری به اسم غزل و غزلسرائي اسلامي عرفاني را به خوردمان داده اند. همیشه خیال کردیم اشعار عاشقانه و تغزلی برای مرد و زن هستند در صورتی که نه قران و نه اسلامی که اجازه چهار زن را به مرد با ده ها صیغه میدهد و غلمان پسر ها میدهد جائی برای تغزل و غزل و معاشقه و مغازله عاشقانه بین زن و مرد ندارد.
مولانا قرآن اين منفور ترين كتاب ضد بشر يعني قرآن ضد زن و پدوفيل و خونريز كه در هر سوره اش چندين قتلوا قتلوا في سبيل الله مشاهده ميشود را چنين مدح ميكند.
حرف قرآن را بدان كه ظاهريست / زير ظاهر باطني بس قاهريست / زير آن باطن يكي بطن سوم / كه در او گردد خرد ها جمله گم / بطن چهارم از نبي خود كس نديد / جز خداي بي نظير بي نديد / تو ز قرآن اي پسر ظاهر مبين / ديو آدم را نبينند جز كه طين.
پدر ايدئولوژيكي اينها فلسفه پدوفيلي و أمرد بازي و شاهد بازي يونان قديم و قرآن غلمان باز است با اين تفاصيل شما از اين مريض هاي جنسي بيت رهبري كه تهديد ميكند اگر مرا محاکمه کنید صد نَفَر را با خودم پائين ميكشم انتظار ديگري داريد ؟ 
در تمامي اين قرنها هیچ کس از سکولاريسم آزادي و عشق به زن در ادبيات و شعر ما سخن نگفت و این است روزگار اکنون ما با مذهب ملايان مسلماناني كه تاريخ ايران را نميشناسند و بر ويرانگي اصالت ایرانی پرچم حسين و علي كشتارگران مردم ايران را علم ميكنند و شعراي مسلمان در مدحشان سروده و ميسرايند 
برای یک زندگی راستین ، ما واقعا" بدهکار چه کسی جز خودمان هستیم...؟
تنها با دیدگاه سکولاریسم به این واقعیت رسیده ام که براستی ما به هیچ کس جز خودمان و شرفِ انسانیمان بدهکار نیستیم... و من به عنوان یک انسانِ سکولار حق دارم که با صدای بلند فریاد بزنم..بر ضد این نظام بر ضد این مذهب بر ضد اين شعراي مزخرف گوي مسلمان پدوفيل بپاخيزم آزادی برای آزادی زنان حقوق بشر با قوی ترین حنجره در این فضای مجازی فریاد بزنم و تنفرم را از این همه جهالت و تحقير و توهين و سركوب و كشتار اعلام کنم
و با فریاد بگویم که میراث راستینِ ما روزهایی بود که به یغما رفت.
بیائیم یکصدا با واقعیت آرامانگرایانه جاودانگی خودمان را با تفکری سکولارفریاد بزنیم و ارج واقعی خودمان را اعلام کنیم و یکصدا فریاد بزنیم براستی
صاعقه ای بر جنگل اندیشه های اصیلمان زده اند و این سیلیِ محکم تاریخی را هرگز از یاد نخواهیم برد
فریاد بزنیم براستی تخصصِ مذهب در دادن چه چیزهایی بما بود؟ جز جهل و تحقیر و قتل و تجاوز و کشتار و شکنجه و تخصص مذهب جز گرفتن حق تفکر از فرد فرد انسان بود؟
آنچه هستیم را امروز دوست داریم؟
عجب است هنوز به امید کدام فردایمان هستیم؟
نگاه من با نگاه تو پرسشی است...نگاه ما پیمانِ هم اندیشی است و من هرگز پرستوهای نگاهمان را بی جواب نخواهم گذاشت
از اینهمه جراحت احساس و از اینهمه رودی که پُرخروش مانده در دایرۀ بی جواب! فقط از شما دولتیان و مذهبیون حاکم میپرسم 
چقدر سواد رفتار اجتماعی دارید؟
چقدر سواد رابطه دارید؟
چقدر سواد انسانیت دارید ای ناپاکانِ ایران خوار! با اینهمه فجایع نه من و نه ما و نه تاریخ ایران شما را نخواهد بخشید و اینهمه تجاوز و کشتار را فراموش هم نخواهیم کرد. 
و حالا ما مخصوصا" ما زنهای ایرانی میدانیم که برای زندانی بودن لازم نیست پشت میله های زندان باشیم 
انسانها می توانند زندانی و بردۀ عقاید و باورهای غلط خود ودیگران باشند 
و حالا من با اندیشه سکولاریسم و با مطالعه اشعار شاعر اندیشمند و آزاده ایران نوید اخگر به آزادی اندیشه سکولاریسم رسیده ام و دنیای عظیم تر و انسانی تری را دارم تجربه میکنم
بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند..... و شما شاعر گرانقدرم نوید اخگر عزیز و بزرگوار
در اغلب مباحث، سخنرانیها، مقالات و غزلهای شما دور زدم و با تعمق مطالعه و فکر کردم و از دست آوردهای شما بعنوان یک غزلسرا نویسنده و مفسر سیاسی ایرانی یاد گرفتم که در حقیقت،سکولاریسم عبارت است از گرایشی که طرفدار و مروّج حذف، به حاشیه راندن دین (مذهب)در ساخت های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیّت، اخلاق و... است...و سکولاریسم بر این پایه بنا شده است که زندگی با ارزشهای این دنیا و با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری توضیح داده می شود
و اینکه
سکولار یک صفت است و کاربردی اجتماعی و فردی دارد که انسان، جامعه ، فرهنگ ، حکومت ، علم و غیره به آن توصیف می شود مانند انسان سکولار، جامعه سکولار و حکومت سکولار غزل سکولار و نادین محوری...و بطور کلی سکولاریسم برایم اینگونه و در یک خطِ خلاصه معنا شده و مسجل است که....
برای دیدن نیاز به نور نیست، فقط دلیل لازم است.... پرواز کن آن گونه که می خواهی....وگرنه پروازت می دهند آن گونه که می خواهند
از رنج رسیدن بسر قاف چه خونابه شویم
نیرنگ همین مذهب و عرفان خون ریخت
از ابر پر از درد چو باران بسر لاله و آلاله شویم
خنجر بمن و ما زده اسلام بیا سینه سپر گردانیم
با جمع به پرواز چو سیمرغ خوش آوازه شویم
چون راستی آموخت بما سرو سهی قدِ چمن
با قامت هر سرو به تن،اخگر افسانه شویم
آری:
آزادیِ من در جستجوی اصالت خویش و همراه احساس و تحلیل حقیقت در غزلهای شما گفتار و تحلیل شما از جامعه سکولار همچنان که برخورد جامعه بین المللی به فاشیزم هیتلری بعد از جنگ جهانی دوم و ممنوعیت هر گونه تبلیغ پیرامون فاشیزم اسلامی است
تضاد جامعه ای که میخواهد آزاد باشد با مذهب و آخوند است آخوندی که برای احیای دین و تسلط شیطانی خویش هر روز حتی تحت حکومت اسلامی خودش فتوا صادر میکند و قانون میشکند یک روز برای کنسل کردن کنسرت فتوا میدهد و وزیر خلع میکند یک روز برای دوچرخه سواری زنان فتوا میدهد و ممنوع میکند یک روز برای فوتبال فتوا میدهد و نفی میکند
و دیروز و در زمان شاه خمینی و آخوند ها برای انتخابات و شرکت زنان در انتخابات یا حتی بستن خزینه های حمام و جایگزین کردن آن با دوش و یا رفتن دختران به مدرسه و یا فتوا برای حرام بودن رادیو و تلویزیون و الات موسیقی فتوا پشت فتوا صادر مینمود و مینمودند و الی آخر... یعنی همیشه دولت دولت و زیر پای گذاشتن قانون اساسی کشور و نمایندگان منتخب آنها یعنی مجلس قانونگزاری.
آخر آخوند یعنی دولت در دولت و زیر پای گذاشتن قانون این تجربیات تاریخی نشان میدهد آنکس یا کسان که برای طرح جدائی دین از دولت یعنی نگاه داشتن آخوند سینه میزنند راه را برای ورود مجدد اسلام و آخوند حتی بعد از سرنگونی این رژیم متجاوز زمینه سازی میکنند. من هم مانند شما معتقدم با آخوند و فاشیزم اسلامی باید همان رفتاری را کرد که کشور ها بعد از شکست هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم با فاشیزم هیتلری در ممنوعیت و محدود کردن فاشیزم کردند.
من بعنوان یک زن ایرانی نمیتوانم نقطه نظرات و اعتقاداتم و اعتراضم را در صفحه مجازیِ خودم اعلام کنم اگر بکنم کارم با اطلاعات و شکنجه و زندان خواهد بود ولی از تمام زنان مبارز ایران میخواهم با یاری دوستان و هم رزمان ایرانیمان در خارج کشور با نام مستعار تفکراتتان را بنویسید و منتشر کنید .
به هیچوجه نسلِ ما دین نمیخواهد اسلام نمیخواهد ما حقِ خودمان را از آزادی بیان و اندیشه و حقِ مسلمِ انسان بودنمان را در کالبدِ یک زن و یا مرد در جامعه روشنفکری آزاد طلب میکنیم.
بشنوید این فریاد من است و حتمن هزاران و ملیونها زن ایرانی در سراسر جهان است
نپذیرفتن درد اصل است ، سکوت نسلِ مرا بهبود نخواهد بخشید 
امروز باید ایستاد و بر اینهمه فرو مایگی غارت اقتصادی جنگ شکنجه و کشتار و کودک آزاری و زن ستیزی اسلامی سینه سپر کرد و فریاد کشید، جانسوز، جانکاه، از دردی که سالهاست در دل نهان کرده ایم
آری من یک زن ایرانی با اندیشه ای آزاد و روشن سکولار هستم و سکولاریزم را در جامعه کوچک خانواده ام و از خانواده به جامعه بزرگ ایرانی در همه جای دنیا فریاد خواهم زد.
از همیاری شما شاعر عزیز نوید اخگر متشکرم
دوستدار شما نام مستعار
نسرین آزادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر